درباره بازی دوگانه اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس
از براندازی تا برد حداقلی
فعاليتهاي انتخاباتي با احتمال بارش فتنه!
جريان اصلاحات هماکنون به اين اعتقاد رسيده است که توانسته با گذشت 5 سال از فتنه سال 88، بدنه هواخواه خود در خيابانها را بازسازي و حتي بازنمايي کند و لذا اکنون به دنبال يک جرقه است. جرقهاي که شايد بايد در جريان انتخابات مجلس دهم زده شود!...
اصلاحطلبان حدود ۱۳ سال است که در هيچ انتخاباتي نتوانستهاند حائز اکثريت آراي مردم شوند.
اين گزاره که بي هيچ تعارفي اصلاحطلبان را با چالشهاي جدي در مقابل تمامي ادعاهاي خود مواجه کرده است؛ ميرود تا سرنوشتي محتوم را در مقابل اين جريان سياسي قرار دهد و کاري کند که يا آنها مرگ سياسي اصلاحات را اعلام کنند و يا اينکه در حالتي کم احتمال حاضر باشند مانيفست فکري اصلاحطلبي را که شامل دودو زدگی با ولايت مطلقه فقيه، تأکيد بر سکولاريزاسيون و زندگي در دهکده جهاني آمريکا، برداشتهاي پلوراليستيک از دين و مخالفت با «مقاومت» است را تغيير دهند و اين تغيير را نيز اعلام کنند.
اما عقل سليم سياسي و تدقيق در سابقه رفتاري اصلاحطلبان اينطور خبر ميدهد که چهرههاي اين جريان هرگز چنين کاري نخواهند کرد.
به جاي توجه به خواستههاي اشاره شده اما اين اصلاحطلبان هستند که دائم بر اکثريت بودن خود در جامعه تأکيد دارند. براي هر انتخاباتي خود را تعيين کننده فرض کرده و همه نوع رفتاري اعم از شرکت در انتخابات، قهر با انتخابات (مثل انتخابات مجلس نهم) و اعتراض خياباني به نتايج انتخابات (همانند آنچه در سال ۸۸ رخ داد) در پرونده آنها پيدا ميشود.
در تمام اين رخدادها و فروضات يک اصل اساسي به روشني قابل فهم است و آن اينکه ژنتيک جريان اصلاحطلب هرگز توان آشتي با نظام ولايت فقيه و آرمانهاي مؤکد امام راحل را نخواهد داشت و در اين راه چه در قدرت باشد و چه در اقليت محض؛ اما سمت و سوي فعاليتهايش متأسفانه باز هم به چيزي به نام براندازي و اسقاط نظام اسلامي ختم ميشود.
در راه انتخابات مجلس دهم
اصلاحطلبان تقريباً لحظاتي پس از آنکه رئيس جمهور روحاني بر صندلي ساختمان پاستور بعنوان رئيس جمهور تکيه زد؛ ساز خود را براي «انتخابات مجلس دهم» کوک و نواختن را کردند.
نواختني زودهنگام براي انتخابات که اگرچه همه ميدانستند اثري جز تلف کردن فرصتهاي کشور ندارد و بارها و بارها مورد تقبيح مقام معظم رهبري و فعالان سياسي دلسوز کشور نيز قرار گرفته است اما فهم اين مقوله براي اصلاحطلبان نامهم بود و چهرههاي اين جريان از دوسال قبل، از اعلام کانديداتوري گرفته تا حتي تعيين تکليف براي هيئت رئيسه مجلس آينده را نيز مورد اشاره قرار دادند.
در تمام طول دو سال گذشته ترجیعبند شعارهای اصلي اين طيف سياسي نيز بلوف «ما در اکثريت هستيم» بوده است.
جملهاي که البته طي ماههاي اخير وارد فازهاي جديدتري مثل اشارههاي گنگ اصلاحطلبان به مفهوم «موازنه اجتماعي»، ناراضي بودن جوانان کشور و همچنين «ضرورت سالم برگزار شدن انتخابات آينده» شده است.
خبري در راه است؟!
آذر منصوري، فعال زن اصلاحطلب اخيراً در يادداشتي در روزنامه اعتماد بر مفهوم «انتخابات آزاد» تأکيد کرده است.
احمد پورنجاتي، ديگر فعال اصلاحطلب نيز بر «ضرورت رخنمايي بدنه اجتماعي» اين جريان اشاره کرده است.
از گوشه و کنار جبهه اصلاحات نيز کنايههايي مبني بر ضرورت برگزاري انتخابات سالم! به گوش ميرسد.
اين گوشه و کنايهها اما وقتي بغرنجتر به نظر ميرسند که پاي تأکيدات فراوان اصلاحطلبان بر مفهوم «موازنه اجتماعي» يا همان قدرت کف خياباني به ميان بيايد.
ماجرا بصورت واضحتر خود؛ پس از درگذشت يک خواننده جوان و شرکت تعدادي از مردم و جوانان سوگوار در مراسم تشييع وي آغاز شد.
حضوري که جبهه اصلاحطلبان بلافاصله به صحنه شتافته و با ادبيات گوناگوني تأکيد کردند که جمعيت حاضر در اين تشييع را «معترضان» تشکيل دادهاند!
حميدجلاييپور، فعال سياسي اصلاحطلب که سابقه شرکت در کنفرانس ننگين برلين را نيز داشت بعدها در همين رابطه گفته بود: «عدهای، از دهها هزار! تشییعکننده پاشایی درس نمیگیرند» و او همان کسي بود که مدتي قبل از وقوع فتنه سال ۸۸ نيز طي يک سخنراني برای تبلیغ و تحسین انقلابهاي رنگي سخن گفته بود.
در صحبتهاي کسان ديگري همچون هادي خانيکي، آزادارمکي، ابراهيم اصغرزاده، صالحي اميري و چند اصلاحطلب ديگر نيز بر مفاهيمي مثل معترض بودن مشايعت کنندگان تأکيد شده است.
اما حرفهاي اساسيتر را ۲ نفر ديگر به زبان آوردند. نفر اول کسي بود که روزنامه شرق از وي با عنوان «يک جامعه شناس» ياد کرد. اين فرد در لابهلاي صحبتهايش با اشاره به حضور عدهاي در مراسم تشييع خواننده جوان گفته بود: «نمايش، نمايش پاشايي نبود»!
و نفر دوم هم معاون وزير ورزش و جوانان بود که در لابهلاي مصاحبهاش با روزنامه اعتماد از اين گفته بود که ماجراي پاشايي «يک تست بود».
اکنون شايد آن گوشه و کنايههاي انتخاباتي با اين اشارهها که مشخصاً در حال به رخ کشيدن و تهديد با چيزي به نام «قدرت خياباني» هستند؛ معاني جديدتري را به ذهن القا کند...
فعاليتهاي انتخاباتي با احتمال بارش فتنه!
اصلاحطلبان طي ماههاي اخير ۲ همايش را برگزار کردهاند. همايش اول را حزب وابسته به مهدي کروبي(فتنهگر در حصر) يعني حزب اعتماد ملي برگزار کرد و دومي که به «همايش اصلاحطلبان» مشهور شد، چند هفته قبل با حضور کثيري از اصلاحطلبان صف و البته بدون حضور حلقه اصلي و چهرههاي ستاد اصلاحطلبان برگزار شد.
شاه بيت دو همايش اشاره شده نيز دو نکته «تأکيد بر فکّ حصر از فتنهگران» و «تلاش براي کسب موفقيت در انتخابات مجلس دهم» بوده است.
شاه بيتهايي که البته ملحقاتش را در بيرون و با تأکيد کنايهوار بر «سالم برگزار شدن انتخابات» و نيز «ضرورت رخنمايي بدنه اجتماعي اصلاحطلبان» دريافت کرد.
ملحقاتي که بيهيچ شک و شبههاي، اولي بر القاي دوباره تقلّب! تأکيد ميورزد و دومي هم پاي چيزي به نام اغتشاش خياباني! را به ميان ميکشد.
با خوانش اين حقايق و مداقّه در آنها بايستي اين تحليل را بيان کرد که اگرچه هنوز جوانب «ضربه فتنه سال ۸۸ به اصلاحطلبان» توسط آنها درک نشده و اگرچه «حرارت ۹ دي» هنوز در جان مردم ايران عليه فتنه و فتنهگران برافروخته است اما با تمام اين اوصاف، شوربختانه بايد گفت که اصلاحطلبان همچنان در حال تفکر پيرامون مفهومي به نام «براندازي» هستند.
با عنايت به گفتههاي اشاره شده ميتوان به روشني دريافت که اين جريان سياسي هماکنون به اين اعتقاد رسيده است که توانسته با گذشت ۵ سال از فتنه سال ۸۸، بدنه هواخواه خود در خيابانها را بازسازي و حتي بازنمايي کند و لذا اکنون به دنبال يک جرقه است. جرقهاي که شايد بايد در جريان انتخابات مجلس دهم زده شود!
جالب آنکه رضا صالحي اميري، مدير کتابخانه ملي و از چهرههاي اصلاحطلب اخيراً در جلسه ماهانه بنياد باران (وابسته به محمد خاتمي) در کنار اشاره به جمعيت حاضر در مراسم تشييع خواننده تازهدرگذشته؛ از آبستني کشور در زمينه «تحولات قوميتي» هم خبر داده است.
اين نکات وقتي در کنار تأکيد مؤکد اصلاحطلبان بر وجود مشکلات معيشتي در ايران و ناراضي بودن مردم از وضعيت مذکور! قرار ميگيرد به روشني تحليل بالا را مبني بر تلاش اين جريان سياسي بر ناآرامسازي کشور با هر جرقهاي اثبات ميکند.
برخي چهرههاي اصلاحطلب همچنين با تلاش مضاعف براي ايجاد احساس گرهخوردگي معيشت به مذاکرات هستهاي و با علم به اينکه مذاکرات هستهاي هرگز به سرانجام نميرسد (و فرض بر امضاي چيزي به نام توافق نهايي هم نه تنها تغيير ملموسي در زندگي مردم رخ نميدهد بلکه توافق امضا شده نيز همانند مذاکرات هستهاي همين جريان در سال ۸۲ و ۸۳ شکسته خواهد شد)؛ تلاش کردهاند در کنار این بههم بافتن اشاره شده؛ پاي «موانع»! را به ميان بکشند و اينطور القا کنند که موانعي در فرادست دولت قرار دارند که نميگذارند توافق نهايي هستهاي امضا شود و يا اگر امضا شد؛ لااقل دستاوردهايش براي مردم ملموس شود!
بحث «موانع» تاکنون چندين بار در کلام اين افراد و حتي عددي از چهرههاي دولتي مورد اشاره قرار گرفته است.
علي خرّم، از ديپلماتهاي سابق و از چهرههاي نزديک به دولت چند ماه قبل در نشريه اصلاحطلب صدا و طي يادداشتي نوشت: «ظرف ۱۰ ماه آثار موفقیتهای سیاستهای خارجی در اقتصاد، صنعت و اوضاع اجتماعی پدید آمد و اگرچه با اعمال نفوذ برخی تفکرات، دامنه این موفقیتها نتوانست وسعت یابد»
خرّم البته توضيح نداده بود که منظورش از «برخي تفکرات با نفوذ» که آنقدر قدرتمند هستند که حتي نميگذارند دستاوردهاي مذاکرهاي دولت! وسعت يابد، چيست؟! اما با اندکي تدقيق در صحبت وي ميتوان، فهميد که خرّم چه گفت و چه منظوري داشت؟!
اکنون بايد براي تحليل بهتر، تمام اين پدیدارها را در کنار هم قرار داد.
اصرار اصلاحطلبان به برخورداري از يک بدنه اجتماعي و تأکيد بر تلاش براي رخنمايي آن، تلاش براي ناراضي سازي مردم از نظام و اشارههاي مشخص آنها به مقولاتي مثل ضرورت فکّ حصر، سخت بودن معيشت! و ايجاد شائبه در انتخابات مجلس دهم!
آيا اکنون واضحتر نيست که آنها فقط به دنبال يک جرقه تأثيرگذار هستند؟!
بزن و در رو؛ يا فتنه يا برد حداقلي
يک نکته مهم را نيز نبايد از نظر دور داشت. عاقلترهاي اصلاحطلب که عموماً در حلقه ستادي اين جبهه و در نزديکي خاتمي قرار دارند؛ به نيکويي ميدانند که ضربه سال ۸۸ به آنها که منجر به حصر خانگي دو تن از فتنهگران و حبس و بازداشت تعدادی دیگر و محدوديت فعاليتهاي خاتمي شد؛ در صورت تکرار، اثري از آثار اصلاحطلبان را بر جاي نخواهد گذاشت.
براي همين است که آنان در تلاشهاي جديد خود با دقت بيشتري حرکت ميکنند.
در حرکت جديد آنها قرار است اگر هم قصدي براي تشويق به اغتشاش خياباني هست؛ اين قصد بايد به صورت زيرپوستي باشد و مثل سال ۸۸ نيست که چهرههاي اين جريان قبل از بروز رخداد، مردم را به حضور در خيابان تشويق کنند.
از سوي ديگر، حلقه ستادي اصلاحات با محوريت خاتمي همانگونه که تلويحاً در صحبتهاي کساني همچون رمضانزاده، عربسرخي، الويري، مبلّغ، جلاييپور و ديگران مطرح شده است؛ به حضور فعال در انتخابات و تلاش براي حضور کمتر چهرههاي شاخص اصولگرا در مجلس آتي ميانديشند.
آنها به نيکي ميدانند که عمده چهرههاي مبرّز آنها به دليل ايفاي نقش در فتنه سال ۸۸، تأييد صلاحيت نخواهند شد و براي همين بايد پازل بازي انتخابات مجلس دهم را بهگونهاي طراحي کنند که دو سرٍ برد ـ برد براي آنها داشته باشد.
يا طراحي يک اغتشاش براندازنه که به قول خودشان تستهايش انجام گرفته است يا عبور از انتخابات با هزينههاي هرچه کمتر.
البته اين ديدگاه از سوي عددي از اصلاحطلبان صف و کساني که در حلقه اصلي جايي ندارند؛ همچون عارف و کواکبيان بخوبي فهم نشده است و آنان در سخنرانيهاي خود بر تلاش اصلاحطلبان بر کسب اکثريت مجلس آينده اصرار ميورزند.
اصراري که البته نه تنها مورد بيمحلي حلقه اصلي اصلاحطلبان قرار گرفته است بلکه به تازگي از سوي وابستگان و اعضاي اين حلقه؛ مسئله تهديد به «تسويه»! نيز مطرح شده تا مخالفان ديدگاههاي ستاد اصلي اصلاحطلبان بدانند که نبايد پا را از حد خود فراتر بگذارند.
نگاهي به آينده...
اکنون بايد منتظر ماند و ديد که کداميک از دو سر نقشه اصلاحطلبان ستادي محقق ميشود...؟! شکلگيري اغتشاشات خياباني با جرقهاي که ميتواند «انتخابات مجلس دهم»! باشد يا عبور آرام و با چراغهاي خاموش از کنار انتخابات مجلس دهم و بعد هم سخنسرايي درباره اينکه ما برندههاي واقعي انتخابات هستيم؟!
جالب آنکه به تازگي مؤلفههاي جديدتري نيز به اين بازي اضافه شده و آن حمايت نمادين غرب از اصلاحطلبان براي انتخابات آتي مجلس شوراي اسلامي است.
در همين زمينه، اخيراً کلوديا روت، نايب رئيس مجلس آلمان به ديدار محمدرضا عارف رفته و در اين ديدار حمايتگونه بصورت تلويحي براي عارف و اصلاحطلبان آرزو کرده است که در انتخابات مجلس آينده پيروز شوند!
در اينجا اما ذکر چند نکته نيز حائز اهميت به نظر ميرسد. نکته اول آن است که تحليل اصلاحطلبان از برخورداري از بدنه اجتماعي و کساني که حاضر باشند بخاطر مطالبات طرح شده از سوي اصلاحطلبان به خيابانها بريزند؛ تحليل صحيحي نيست.
اصلاحطلبان در نظر نميگيرند که چند برابر جمعيتي که در مراسم تشييع خواننده جوان حاضر شد؛ در مراسم تشييع سردار شهيد اللهدادي و البته نه فقط در تهران که در ۴ شهر ايران حضور پيدا کردند.
آنها همچنين به قدرت روشنگري نظام اسلامي و خواص در قبال دسايس، توطئهها و شبهات واقف نشدهاند و متوجه اين معنا نيستند که نميتوانند برخي شبهات را در ذهن جامعه نهادينه و يا تئوريزه کنند.
«حمايت مردم از نظام اسلامي» و «طرفداري مردم از دين» هم مقولهاي است که در محاسبات اصلاحطلبان هيچگاه جايي نداشته است.
آنها هيچگاه نتوانستند و نخواهند توانست رخداد بزرگ و يومالله «۹دي» را به درستي تعبير و تفسير کنند.
حمايت نمادين چهرههاي غربي و اروپايي از اصلاحطلبان براي پيروزي در انتخابات آتي نيز نوع نگاه مردم ايران به اين جريان سياسي را بيش از اين منفی خواهد کرد.
اين گزاره که بي هيچ تعارفي اصلاحطلبان را با چالشهاي جدي در مقابل تمامي ادعاهاي خود مواجه کرده است؛ ميرود تا سرنوشتي محتوم را در مقابل اين جريان سياسي قرار دهد و کاري کند که يا آنها مرگ سياسي اصلاحات را اعلام کنند و يا اينکه در حالتي کم احتمال حاضر باشند مانيفست فکري اصلاحطلبي را که شامل دودو زدگی با ولايت مطلقه فقيه، تأکيد بر سکولاريزاسيون و زندگي در دهکده جهاني آمريکا، برداشتهاي پلوراليستيک از دين و مخالفت با «مقاومت» است را تغيير دهند و اين تغيير را نيز اعلام کنند.
اما عقل سليم سياسي و تدقيق در سابقه رفتاري اصلاحطلبان اينطور خبر ميدهد که چهرههاي اين جريان هرگز چنين کاري نخواهند کرد.
به جاي توجه به خواستههاي اشاره شده اما اين اصلاحطلبان هستند که دائم بر اکثريت بودن خود در جامعه تأکيد دارند. براي هر انتخاباتي خود را تعيين کننده فرض کرده و همه نوع رفتاري اعم از شرکت در انتخابات، قهر با انتخابات (مثل انتخابات مجلس نهم) و اعتراض خياباني به نتايج انتخابات (همانند آنچه در سال ۸۸ رخ داد) در پرونده آنها پيدا ميشود.
در تمام اين رخدادها و فروضات يک اصل اساسي به روشني قابل فهم است و آن اينکه ژنتيک جريان اصلاحطلب هرگز توان آشتي با نظام ولايت فقيه و آرمانهاي مؤکد امام راحل را نخواهد داشت و در اين راه چه در قدرت باشد و چه در اقليت محض؛ اما سمت و سوي فعاليتهايش متأسفانه باز هم به چيزي به نام براندازي و اسقاط نظام اسلامي ختم ميشود.
در راه انتخابات مجلس دهم
اصلاحطلبان تقريباً لحظاتي پس از آنکه رئيس جمهور روحاني بر صندلي ساختمان پاستور بعنوان رئيس جمهور تکيه زد؛ ساز خود را براي «انتخابات مجلس دهم» کوک و نواختن را کردند.
نواختني زودهنگام براي انتخابات که اگرچه همه ميدانستند اثري جز تلف کردن فرصتهاي کشور ندارد و بارها و بارها مورد تقبيح مقام معظم رهبري و فعالان سياسي دلسوز کشور نيز قرار گرفته است اما فهم اين مقوله براي اصلاحطلبان نامهم بود و چهرههاي اين جريان از دوسال قبل، از اعلام کانديداتوري گرفته تا حتي تعيين تکليف براي هيئت رئيسه مجلس آينده را نيز مورد اشاره قرار دادند.
در تمام طول دو سال گذشته ترجیعبند شعارهای اصلي اين طيف سياسي نيز بلوف «ما در اکثريت هستيم» بوده است.
جملهاي که البته طي ماههاي اخير وارد فازهاي جديدتري مثل اشارههاي گنگ اصلاحطلبان به مفهوم «موازنه اجتماعي»، ناراضي بودن جوانان کشور و همچنين «ضرورت سالم برگزار شدن انتخابات آينده» شده است.
خبري در راه است؟!
آذر منصوري، فعال زن اصلاحطلب اخيراً در يادداشتي در روزنامه اعتماد بر مفهوم «انتخابات آزاد» تأکيد کرده است.
احمد پورنجاتي، ديگر فعال اصلاحطلب نيز بر «ضرورت رخنمايي بدنه اجتماعي» اين جريان اشاره کرده است.
از گوشه و کنار جبهه اصلاحات نيز کنايههايي مبني بر ضرورت برگزاري انتخابات سالم! به گوش ميرسد.
اين گوشه و کنايهها اما وقتي بغرنجتر به نظر ميرسند که پاي تأکيدات فراوان اصلاحطلبان بر مفهوم «موازنه اجتماعي» يا همان قدرت کف خياباني به ميان بيايد.
ماجرا بصورت واضحتر خود؛ پس از درگذشت يک خواننده جوان و شرکت تعدادي از مردم و جوانان سوگوار در مراسم تشييع وي آغاز شد.
حضوري که جبهه اصلاحطلبان بلافاصله به صحنه شتافته و با ادبيات گوناگوني تأکيد کردند که جمعيت حاضر در اين تشييع را «معترضان» تشکيل دادهاند!
حميدجلاييپور، فعال سياسي اصلاحطلب که سابقه شرکت در کنفرانس ننگين برلين را نيز داشت بعدها در همين رابطه گفته بود: «عدهای، از دهها هزار! تشییعکننده پاشایی درس نمیگیرند» و او همان کسي بود که مدتي قبل از وقوع فتنه سال ۸۸ نيز طي يک سخنراني برای تبلیغ و تحسین انقلابهاي رنگي سخن گفته بود.
در صحبتهاي کسان ديگري همچون هادي خانيکي، آزادارمکي، ابراهيم اصغرزاده، صالحي اميري و چند اصلاحطلب ديگر نيز بر مفاهيمي مثل معترض بودن مشايعت کنندگان تأکيد شده است.
اما حرفهاي اساسيتر را ۲ نفر ديگر به زبان آوردند. نفر اول کسي بود که روزنامه شرق از وي با عنوان «يک جامعه شناس» ياد کرد. اين فرد در لابهلاي صحبتهايش با اشاره به حضور عدهاي در مراسم تشييع خواننده جوان گفته بود: «نمايش، نمايش پاشايي نبود»!
و نفر دوم هم معاون وزير ورزش و جوانان بود که در لابهلاي مصاحبهاش با روزنامه اعتماد از اين گفته بود که ماجراي پاشايي «يک تست بود».
اکنون شايد آن گوشه و کنايههاي انتخاباتي با اين اشارهها که مشخصاً در حال به رخ کشيدن و تهديد با چيزي به نام «قدرت خياباني» هستند؛ معاني جديدتري را به ذهن القا کند...
فعاليتهاي انتخاباتي با احتمال بارش فتنه!
اصلاحطلبان طي ماههاي اخير ۲ همايش را برگزار کردهاند. همايش اول را حزب وابسته به مهدي کروبي(فتنهگر در حصر) يعني حزب اعتماد ملي برگزار کرد و دومي که به «همايش اصلاحطلبان» مشهور شد، چند هفته قبل با حضور کثيري از اصلاحطلبان صف و البته بدون حضور حلقه اصلي و چهرههاي ستاد اصلاحطلبان برگزار شد.
شاه بيت دو همايش اشاره شده نيز دو نکته «تأکيد بر فکّ حصر از فتنهگران» و «تلاش براي کسب موفقيت در انتخابات مجلس دهم» بوده است.
شاه بيتهايي که البته ملحقاتش را در بيرون و با تأکيد کنايهوار بر «سالم برگزار شدن انتخابات» و نيز «ضرورت رخنمايي بدنه اجتماعي اصلاحطلبان» دريافت کرد.
ملحقاتي که بيهيچ شک و شبههاي، اولي بر القاي دوباره تقلّب! تأکيد ميورزد و دومي هم پاي چيزي به نام اغتشاش خياباني! را به ميان ميکشد.
با خوانش اين حقايق و مداقّه در آنها بايستي اين تحليل را بيان کرد که اگرچه هنوز جوانب «ضربه فتنه سال ۸۸ به اصلاحطلبان» توسط آنها درک نشده و اگرچه «حرارت ۹ دي» هنوز در جان مردم ايران عليه فتنه و فتنهگران برافروخته است اما با تمام اين اوصاف، شوربختانه بايد گفت که اصلاحطلبان همچنان در حال تفکر پيرامون مفهومي به نام «براندازي» هستند.
با عنايت به گفتههاي اشاره شده ميتوان به روشني دريافت که اين جريان سياسي هماکنون به اين اعتقاد رسيده است که توانسته با گذشت ۵ سال از فتنه سال ۸۸، بدنه هواخواه خود در خيابانها را بازسازي و حتي بازنمايي کند و لذا اکنون به دنبال يک جرقه است. جرقهاي که شايد بايد در جريان انتخابات مجلس دهم زده شود!
جالب آنکه رضا صالحي اميري، مدير کتابخانه ملي و از چهرههاي اصلاحطلب اخيراً در جلسه ماهانه بنياد باران (وابسته به محمد خاتمي) در کنار اشاره به جمعيت حاضر در مراسم تشييع خواننده تازهدرگذشته؛ از آبستني کشور در زمينه «تحولات قوميتي» هم خبر داده است.
اين نکات وقتي در کنار تأکيد مؤکد اصلاحطلبان بر وجود مشکلات معيشتي در ايران و ناراضي بودن مردم از وضعيت مذکور! قرار ميگيرد به روشني تحليل بالا را مبني بر تلاش اين جريان سياسي بر ناآرامسازي کشور با هر جرقهاي اثبات ميکند.
برخي چهرههاي اصلاحطلب همچنين با تلاش مضاعف براي ايجاد احساس گرهخوردگي معيشت به مذاکرات هستهاي و با علم به اينکه مذاکرات هستهاي هرگز به سرانجام نميرسد (و فرض بر امضاي چيزي به نام توافق نهايي هم نه تنها تغيير ملموسي در زندگي مردم رخ نميدهد بلکه توافق امضا شده نيز همانند مذاکرات هستهاي همين جريان در سال ۸۲ و ۸۳ شکسته خواهد شد)؛ تلاش کردهاند در کنار این بههم بافتن اشاره شده؛ پاي «موانع»! را به ميان بکشند و اينطور القا کنند که موانعي در فرادست دولت قرار دارند که نميگذارند توافق نهايي هستهاي امضا شود و يا اگر امضا شد؛ لااقل دستاوردهايش براي مردم ملموس شود!
بحث «موانع» تاکنون چندين بار در کلام اين افراد و حتي عددي از چهرههاي دولتي مورد اشاره قرار گرفته است.
علي خرّم، از ديپلماتهاي سابق و از چهرههاي نزديک به دولت چند ماه قبل در نشريه اصلاحطلب صدا و طي يادداشتي نوشت: «ظرف ۱۰ ماه آثار موفقیتهای سیاستهای خارجی در اقتصاد، صنعت و اوضاع اجتماعی پدید آمد و اگرچه با اعمال نفوذ برخی تفکرات، دامنه این موفقیتها نتوانست وسعت یابد»
خرّم البته توضيح نداده بود که منظورش از «برخي تفکرات با نفوذ» که آنقدر قدرتمند هستند که حتي نميگذارند دستاوردهاي مذاکرهاي دولت! وسعت يابد، چيست؟! اما با اندکي تدقيق در صحبت وي ميتوان، فهميد که خرّم چه گفت و چه منظوري داشت؟!
اکنون بايد براي تحليل بهتر، تمام اين پدیدارها را در کنار هم قرار داد.
اصرار اصلاحطلبان به برخورداري از يک بدنه اجتماعي و تأکيد بر تلاش براي رخنمايي آن، تلاش براي ناراضي سازي مردم از نظام و اشارههاي مشخص آنها به مقولاتي مثل ضرورت فکّ حصر، سخت بودن معيشت! و ايجاد شائبه در انتخابات مجلس دهم!
آيا اکنون واضحتر نيست که آنها فقط به دنبال يک جرقه تأثيرگذار هستند؟!
بزن و در رو؛ يا فتنه يا برد حداقلي
يک نکته مهم را نيز نبايد از نظر دور داشت. عاقلترهاي اصلاحطلب که عموماً در حلقه ستادي اين جبهه و در نزديکي خاتمي قرار دارند؛ به نيکويي ميدانند که ضربه سال ۸۸ به آنها که منجر به حصر خانگي دو تن از فتنهگران و حبس و بازداشت تعدادی دیگر و محدوديت فعاليتهاي خاتمي شد؛ در صورت تکرار، اثري از آثار اصلاحطلبان را بر جاي نخواهد گذاشت.
براي همين است که آنان در تلاشهاي جديد خود با دقت بيشتري حرکت ميکنند.
در حرکت جديد آنها قرار است اگر هم قصدي براي تشويق به اغتشاش خياباني هست؛ اين قصد بايد به صورت زيرپوستي باشد و مثل سال ۸۸ نيست که چهرههاي اين جريان قبل از بروز رخداد، مردم را به حضور در خيابان تشويق کنند.
از سوي ديگر، حلقه ستادي اصلاحات با محوريت خاتمي همانگونه که تلويحاً در صحبتهاي کساني همچون رمضانزاده، عربسرخي، الويري، مبلّغ، جلاييپور و ديگران مطرح شده است؛ به حضور فعال در انتخابات و تلاش براي حضور کمتر چهرههاي شاخص اصولگرا در مجلس آتي ميانديشند.
آنها به نيکي ميدانند که عمده چهرههاي مبرّز آنها به دليل ايفاي نقش در فتنه سال ۸۸، تأييد صلاحيت نخواهند شد و براي همين بايد پازل بازي انتخابات مجلس دهم را بهگونهاي طراحي کنند که دو سرٍ برد ـ برد براي آنها داشته باشد.
يا طراحي يک اغتشاش براندازنه که به قول خودشان تستهايش انجام گرفته است يا عبور از انتخابات با هزينههاي هرچه کمتر.
البته اين ديدگاه از سوي عددي از اصلاحطلبان صف و کساني که در حلقه اصلي جايي ندارند؛ همچون عارف و کواکبيان بخوبي فهم نشده است و آنان در سخنرانيهاي خود بر تلاش اصلاحطلبان بر کسب اکثريت مجلس آينده اصرار ميورزند.
اصراري که البته نه تنها مورد بيمحلي حلقه اصلي اصلاحطلبان قرار گرفته است بلکه به تازگي از سوي وابستگان و اعضاي اين حلقه؛ مسئله تهديد به «تسويه»! نيز مطرح شده تا مخالفان ديدگاههاي ستاد اصلي اصلاحطلبان بدانند که نبايد پا را از حد خود فراتر بگذارند.
نگاهي به آينده...
اکنون بايد منتظر ماند و ديد که کداميک از دو سر نقشه اصلاحطلبان ستادي محقق ميشود...؟! شکلگيري اغتشاشات خياباني با جرقهاي که ميتواند «انتخابات مجلس دهم»! باشد يا عبور آرام و با چراغهاي خاموش از کنار انتخابات مجلس دهم و بعد هم سخنسرايي درباره اينکه ما برندههاي واقعي انتخابات هستيم؟!
جالب آنکه به تازگي مؤلفههاي جديدتري نيز به اين بازي اضافه شده و آن حمايت نمادين غرب از اصلاحطلبان براي انتخابات آتي مجلس شوراي اسلامي است.
در همين زمينه، اخيراً کلوديا روت، نايب رئيس مجلس آلمان به ديدار محمدرضا عارف رفته و در اين ديدار حمايتگونه بصورت تلويحي براي عارف و اصلاحطلبان آرزو کرده است که در انتخابات مجلس آينده پيروز شوند!
در اينجا اما ذکر چند نکته نيز حائز اهميت به نظر ميرسد. نکته اول آن است که تحليل اصلاحطلبان از برخورداري از بدنه اجتماعي و کساني که حاضر باشند بخاطر مطالبات طرح شده از سوي اصلاحطلبان به خيابانها بريزند؛ تحليل صحيحي نيست.
اصلاحطلبان در نظر نميگيرند که چند برابر جمعيتي که در مراسم تشييع خواننده جوان حاضر شد؛ در مراسم تشييع سردار شهيد اللهدادي و البته نه فقط در تهران که در ۴ شهر ايران حضور پيدا کردند.
آنها همچنين به قدرت روشنگري نظام اسلامي و خواص در قبال دسايس، توطئهها و شبهات واقف نشدهاند و متوجه اين معنا نيستند که نميتوانند برخي شبهات را در ذهن جامعه نهادينه و يا تئوريزه کنند.
«حمايت مردم از نظام اسلامي» و «طرفداري مردم از دين» هم مقولهاي است که در محاسبات اصلاحطلبان هيچگاه جايي نداشته است.
آنها هيچگاه نتوانستند و نخواهند توانست رخداد بزرگ و يومالله «۹دي» را به درستي تعبير و تفسير کنند.
حمايت نمادين چهرههاي غربي و اروپايي از اصلاحطلبان براي پيروزي در انتخابات آتي نيز نوع نگاه مردم ايران به اين جريان سياسي را بيش از اين منفی خواهد کرد.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها :